پرسش هایی دور از حقیقت
بهمن شریف زاده
برخي ميپرسند تا بفهمند؛ ولي برخي براي فهميدن نميپرسند. فهميدن را غايت پرسش حقيقي دانستهاند و پرسش با انگيزه فهميدن را پرسش حقيقي ناميدهاند؛ هم از اينرو است كه پرسش حقيقي را استفهام خواندهاند كه به معناي طلب فهميدن است. ولي براي پرسيدن، غايات و اهداف ديگري نيز متصوّر است كه پرسش را از وصف حقيقت جدا ساخته و به مجاز، متصف ميسازد. اهدافي همچون سياه نمايي، لكهدار ساختن، تهديد، سرزنش، توبيخ و... از غاياتي است كه پرسش را از وصف حقيقت دور ميسازد. اما چگونه ميتوان فهميد كه پرسش، حقيقي بوده و براي فهميدن صورت گرفته يا هدفي همچون سياه نمايي از آن دنبال ميشود؟ پاسخ را از اهالي ادبيات بايد شنيد كه ميگويند: قرينهها، رمزگشاي اين راز هستند و سرّ پرسشگران را آشكار ميسازند و از مهمترين قرينهها بر مراد پرسشگران، آشكار بودن حقايقي است كه از آنها پرسش كردهاند. آنگاه كه پرسشگران از آنچه ميپرسند، به خوبي آگاه باشند، پرسش آنها به قصد فهميدن صورت نميگيرد و مقاصد ديگري مورد نظر آنها است كه در اين باره خود بايد مورد پرسش قرار گيرند تا معلوم شود با چه انگيزهاي اقدام به پرسش كردهاند. تحسين و تأييد قرائت عميق، معقول و لطيف ايرانيان از اسلام در برابر قرائتهاي سطحي، نامعقول يا عاري از لطافت ديگر ملل و نحلهها؛ همچون وهابيت، چه با نام مكتب ايراني باشد و چه با هر عنوان ديگري مانند ايرانيگري، حقيقتي نهفته بر پرسشگران نيست كه براي روشن شدن آن، شخص دوم كشور را به صحن علني مجلس فراخوانند؛ بويژه زماني كه استكبار با دسيسههاي شيطانياش كوشيد و همچنان ميكوشد كه اسلام را با چهره نامعقول، زشت و خشن وهابيت در قالب طالبان و القاعده به جهانيان معرفي كند. تصريحات و قرائن گوناگون در سخنان واژهپرداز مكتب ايراني به خوبي و وضوح، مقصود او را از اين واژه روشن ميكند كه مكتب ايراني در عرض مكتب اسلام قرار داده نشده است، تا بپرسند چرا اين به جاي آن به كار رفته است؟ بلكه منظور از آن، برداشت و قرائت ايرانيان و بويژه عالمان ايراني از اسلام است و البته اين رسم معهودي است نزد ارباب انديشه كه قرائتهاي گوناگون از يك حقيقت را با عناويني مثل مكتب و مذهب نامگذاري ميكنند؛ چنانكه گروهي را جعفري مذهب و گروهي را شافعي مذهب مينامند يا يكي را داراي مكتب سينوي و ديگري را واجد مكتب اشراقي يا مكتب صدرايي مينامند. وجود قرائن پيشگفته در كلام واژهپرداز به اندازهاي است كه جاي ترديد و ابهامي در مراد و مقصود او باقي نميگذارد؛ مگر آنكه برخي بخواهند به صورت گزينشي با تقطيع كلام و بزرگنمايي بخشي از آن، مقاصد ديگري را به خطا يا دروغ به او نسبت بدهند و سياست سياهنمايي و افترا را دنبال كنند، معاذالله من همزاتالشياطين. همچنين نادرست بودن برخورد قهري محض در اقامه شعائر ديني كه مقتضاي قرائت خشك و خشن و نادرست از اسلام است بر احدي پوشيده نيست كه پرسشي را اقتضا كند و كار را به خردهگيري بر توصيه رئيس جمهور به فرهنگسازي با مواجهاتي عقلاني و عاطفي در حوزه فرهنگ ديني بكشاند. آيا پرسشگران، برخوردهاي قهري و خشن درحوزه پوشش و حجاب را بدون عرضه برنامههاي فرهنگي معقول و دلپسند، روا ميدانند يا آن را تا كنون، سبب بيرغبتي و گريز از دين و ستيز با آن ديدهاند؟ آيا پرسشگران به صِرف آنكه خود نماينده مجلس هستند، كلام امام خميني (قدس سره) درباره مجلس را خالي از قرائن حاليه و مقاليه و شرايط زمان و مكان ميدانند كه اينگونه آن را مطلق انگاشتهاند و به وجود نظام پارلماني در انتخاب نخستوزير در آن زمان به عنوان قرينهاي گويا توجهي نميكنند؟ آيا پرسشگران پس از فرمايش رهبر معظم انقلاب (دام ظله) در كرمانشاه كه به بازخواني نظام سفارش كردند، از پارلماني شدن به جاي رياستي بودن حمايت نكردند؟ آيا اين دگرگوني، تغييري در هِرَم قواي سه گانه و رأس آن پديد نميآوَرَد؟ آن روز كه حضرت امام (قدس سره) مجلس را در رأس خواند، رئيس دولت، نخستوزير بود و با رأي اعتماد مجلس، عهدهدار امور اجرايي كشور ميشد؛ ولي پس از بُروز مشكلات و تبادل مباحثي چند، پست نخستوزيري حذف و نظام رياستي جايگزين شد و رئيس جمهور با رأي مستقيم مردم عهدهدار همه اموري شد كه پيش از آن برعهده نخستوزير بود و صدالبته كه در اين تعهد نيازي به رأي اعتماد مجلس نداشت. آيا از منظر پرسشگران، اين تغييرمهم، كلام امام را مقيد نميسازد و رأس هِرَم را عوض نميكند؟! اين فقط برخي از پاسخهاي روشن پرسشهاي مجلس از رئيس جمهور است و تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل. لكن با اين همه بر اين باوريم كه پرسش و پرسشگري مرتبهاي گرانسنگ و شأني رفيع دارد؛ چرا كه با پرسش است كه تفكر نهادينه ميشود و انديشه ورزي شكل ميگيرد، پس با عنايت به اين معنا و با توجه به سفارش رهبر فرزانه انقلاب درباره نهادينه ساختن خِرَدورزي، پرسش و پرسشگري را ارج مينهيم.
نظرات شما عزیزان: